داستان کوتاه

 

زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود.

آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!

ادامه نوشته

عکس و خاطره

سلام دوستان

اگه اشتباه نکنم ترم 4 بود یعنی فروردین 90

روز علوم آزمایشگاهی ... کلاس دکتر ملیجی ...

یادتون ک نرفته ...

چند تا عکسم تو ادامه مطلب هست ... با چاشنی طنز ...

امیدوارم دوستان ناراحت نشن ...

هرچند دوستان ک اصلا ب وبلاگ سر نمیزنن !

ادامه نوشته

مدرسه تابستونی

 

سلام بچه ها!خوبین؟

گفتم تا این مهر دانش آموختگیمون(با فرض اینکه ما چند نفر هم نمرمون اومده!!) خشک نشده از دانشگاه استفاده کنیم!

این مدرسه تابستونی کارگاه های خوبی داره.اگه میتونین ثبت نام کنین

جزئیاتش هم از اینجا بخونین:جزئیات برگزاری مدرسه تابستانی

موفق و سلامت باشین

 آخه فک و فامیله که داریم؟

چند سال پيش چادر مادرمو سرم كردم و واسه خنده يهو مادر تا منو ديد جفت دستاشو رو به آسمون برد و از ته دل خدا رو شكر كرد و گفت خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه دختر نشدی وگرنه هيچ امام و امام زاده ای هم نميتونست تو رو شوهر بده با اين دماغت!

دیشب مامانم خیلی غمگین بود رفتم براش کلی اس ام اس خوندم کلی خندید بعد هی میگفت اینو بهم بده 5000 تومن شارژ فدای یه خنده مامانم

با مامانم رفتيم مغازه تعميرات تلفن كه تلفن بي سيم خونرو بديم درست كنن. يارو تلفن زده به پيريز بعد با موبايلش زنگ زد كه ببينه زنگ ميخوره يا نه. تلفن كه زنگ خورد مامانم به من ميگه اين آقاهه شماره مارو از كجا داشت؟ 

تلویزیون داره یه برنامه درباره علائم اعتیاد نشون میده. هر علامتی که میگه مامانم زیر چشمی با شک منو نگا میکنه. 

ادامه نوشته

کرگدن و دم جنبانک

یک کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می رفت. دم جنبانکی که همان اطراف پرواز می‌کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست…کرگدن گفت: همه کرگدن ها تنها هستند.دم جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟

دم جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند.

کرگدن گفت: ولی من که کمک نمی خواهم..

دم جنبانک گفت: اما باید یک چیزی باشد، مثلاً لابد پشت تو می خارد، لای چین‌های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند، یکی باید حشره های پوستت را بردارد.

کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی کلفت و صورتم زشت است. همه به من می گویند پوست کلفت.

دم جنبانک گفت: اما دوست عزیز، دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه به پوست.

کرگدن گفت: قلب؟ قلب دیگر چیست؟ من فقط پوست دارم و شاخ.

دم جنبانک گفت: این که امکان ندارد، همه قلب دارند.

کرگدن گفت: کو؟ کجاست؟ من که قلب خودم را نمی بینم!

ادامه نوشته

طنز کلاسیک

حکایاتی از عبید زاکانی!

ماهی و یونس

پدر جُحی سه ماهی بریان به خانه برد. جحی در خانه نبود. مادرش گفت این بخوریم پیش از آنکه جحی بیاید. چون سفره بنهادند جحی در زد. مادرش دو ماهی بزرگ در زیر تخت پنهان کرد و یکی کوچک با میان آورد. مگر جحی از شکاف در بدید. چون بنشستند پدرش از جحی پرسید که تو حکایت یونس پیغمبر شنیده ای؟ گفت نه اما از این ماهی بپرسم. سر پیش ماهی برد و از او پرسید و گوش بر دهان ماهی نهاد و گفت این ماهی می گوید من آن زمان کوچک بودم دو ماهی دیگر بزرگتر از من در زیر تخت اند از ایشان بپرس تا بگویند!


چگونه می گذرانی؟

اعرابیی را گفتند چگونه می گذرانی؟ گفت نه چنان که خداوند تعالی خواهد و نه چنان که شیطان خواهد و نه چنان که خود خواهم. گفتند چگونه؟ گفت از آن که خدای تعالی خواهد عابد باشم و چنان نیستم و شیطان خواهد که کافر باشم و چنان نیستم و خود خواهم که شاد و خوش روزی و دارای ثروت کافی باشم و چنان نیز نیستم!


نام آدم و حوّا

واعظی بر منبر می گفت هر که نام آدم و حوّا نوشته در خانه آویزد شیطان بدان خانه در نیاید. طلخک از پای منبر برخاست و گفت مولانا شیطان در بهشت در جوار خدا به نزد ایشان رفت و بفریفت. چگونه می شود که در خانه ی ما از اسم ایشان بپرهیزد؟


شراب گران قیمت

واعظی بر منبر می گفت: هرگاه بنده ای مست میرد مست دفن شود و مست سر از گور برآورد. خراسانیی در پای منبر بود گفت به خدا آن شرابی است که یک شیشه آن به صد دینار ارزد!


عمر مرغ

مردی مرغی بریان بر سفرۀ یکی از بخیلان دید که دستی بدان دراز نشد و روز دیگر به سفره بازگشت. چون چند روز بر آن روش بگذشت مرد گفت عمر این مرغ پس از بسمل شدن درازتر از عمر او در دوران زندگی است!


چگونه جنگ شروع می شود

سلطان محمود از طلخک پرسید جنگ میان مردمان چون واقع شود؟ گفت نبینی و نخوری. سلطان گفت ای مردک چه گُه می خوری؟ گفت چنین باشد. یکی گهی می خورد و آن دیگر جوابی می دهد جنگ میان ایشان قائم می شود!


بهانه بقدر کفایت
یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست، گفت: «اسب دارم اما سیاه است». گفت: «مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟» گفت:«چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است !» 

منبع:وبلاگ ادبیات طنز(خان دایی فلفل)

عید رمضان

اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً]وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْصّالِحُونَ

میخواست بهانه ای که پر نور شویم

از هرچه بدی و غیر او دور شویم

یک ماه پر از فرصت برگشتن داد

یک عید فرستاد که مغفور شویم

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود در رمضان و قول های شب های قدر را از این به بعد هم حفظ کنیم.آمین...

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان کریم

 گوارای وجود پاکتان

عید سعید فــطــر مبارک

 التماس دعا 

با خوردن اگر حال تو جا می آید
خوش باش که ایام صفا می آید
آماده به حمله باش در این شب عید
وقتی که صدای ربنا می آید 

میدونی من کیم؟ بگم؟

 

یــه بـار  مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون....حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل...

 

ادامه نوشته

کشف انسولین

(با چند روز تاخیر..) ۶ مرداد

سالروز کشف انسولین

انسولین از جمله هورمون‌هایی است که نقش بسیار مهمی در متابولیسم و دیگر اعمال حیاتی بدن دارد. در بیماری دیابت که از شایع‌ترین بیماری‌های جهان است نقص در سنتز هورمون انسولین منجربه بروز علائم و نشانه‌هایی مانند کاهش اشتها، خستگی شدید و حتی در موارد شدید ابتلا به کمای قندی و مرگ خواهد شد.
جالب است بدانید داستان کشف انسولین که سالانه جان بسیاری از بیماران را از مرگ نجات می‌دهد کاملا اتفاقی آغاز شد. در اوایل قرن بیستم میلادی، نظریه بنیادین علت ابتلا به بیماری دیابت مطرح شد. محققان در نتیجه بررسی‌های خود متوجه شدند که بیماران دیابتی دچار کمبود ماده‌ای هستند که توسط یک لوزالمعده سالم ساخته می‌شود. سال ۱۹۰۸ میلادی گئورگ زولزر از دانشمندان و محققان آلمانی برای نخستین بار نشان داد که با تزریق عصاره لوزالمعده می‌توان شدت گلوکز واردشده در ادرار افراد مبتلا به بیماری دیابت را کاهش داد.
سرانجام سال ۱۹۲۱ دانشمندان موفق شدند پروتئین انسولین را از لوزالمعده استخراج کنند که با تزریق این پروتئین به یک کودک ۱۴ ساله، نام این کودک به عنوان نخستین بیمار مبتلا به دیابت که از طریق تزریق انسولین مداوا شده بود به ثبت رسید.
بنتینگ و همکارانش به خاطر این کشف بزرگ که نویدبخش دستیابی به روشی برای درمان دیابت بود جایزه نوبل پزشکی سال ۱۹۲۳ میلادی را از آن خود ساختند. اگرچه انسولین پروتئین ساده‌ای بود که در بدن انسان و تمامی پستانداران ترشح می‌شد، اما از آنجا که ساختار مولکولی انسولین انسانی با سایر پستانداران متفاوت بود تهیه انسولین برای بیماران دیابتی از همان سال‌های اول دهه ۱۹۲۰ که نقطه‌عطفی در تاریخ درمان دیابت محسوب می‌شود به دغدغه ذهنی بسیاری از محققان و دانشمندان تبدیل شده بود. بنابراین پیدا کردن شبیه‌ترین مولکول انسولین به انسولین انسانی در دستور کار بسیاری از دانشمندان آن زمان قرار گرفت.
در این مسیر گاو و خوک از جمله حیواناتی بودند که انسولین ترشح‌شده در لوزالمعده آن‌ها از شباهت بیشتری با انسولین انسانی برخوردار بودند و از این رو انسولین ترشح‌شده در بدن این دو حیوان توانست سال‌های طولانی جان میلیون‌ها انسان مبتلا به دیابت را از خطر مرگ نجات دهد، اما همین تفاوت اندک موجب ایجاد حساسیت‌هایی در برخی از بیماران می‌شد و در نتیجه محدودیت‌های را برای این گروه از افراد به وجود می‌آورد. تا این که با روی کارآمدن فناوری ساخت انسولین به روش نوترکیب که منجر به ساخت پروتئین انسولین با ساختار شبیه به انسولین انسانی می‌شد بسیاری از مشکلات و محدودیت‌های پیشین از میان برداشته شد. اگرچه امروزه بیماران دیابتی با تزریق انسولین سال‌های طولانی به حیات خود ادامه می‌دهند، اما همچنان تلاش‌ها برای یافتن روش‌های درمانی جدید ادامه دارد.
منبع:سینا(وبگاه خبری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز)


 Frederick Banting joined by Charles Best in office, 1924

درخواست کمک  :D

بچه ها میخوام امسال ارشد شرکت کنم ولی اصلا نمیدونم چیکار کنم از کجا شروع کنم میشه اونایی که پارسال شرکت کردن کمکم کنن خیلیم تنبلیم میشه

virology


 جدیدترین کشف ویروس شناسان
بزرگ ترین ویروس شناسایی شد: pandora virus
750nm
1259000 base pairs
... تنها ویروسی که با میکروسکوپ نوری دیده میشه !!!!!
خیلی جالبه
متن کامل خبر رو میتونید به زبان اصلی اینجا بخونید:
http://www.virology.ws/2013/08/01/pandoravirus-bigger-and-unlike-anything-seen-before

تقدیم به خدا

صاحب قافیه ها

ابر نگاهم طویل مدتی است نگرییده

وگوشم صدای هق هقی نشنیده

دلی سرد دارم و نگاه خشکیده

                         اشک سراغ نگاه عاشقانه می گیرد

                           ***

طویل مدتی است دلم دل تنگ تو نیست

در هیاهوی زندگی ام آهنگ تو نیست

کوررنگم یا در زمین رنگ تو نیست

                                آخر آنچه را دل ببیند بهانه می گیرد

                           ***

پشت به بید دادم بید را تبر زدند

دل به خسرو سپردم دل را شرر زدند

سر به جاده سپردم سنگ به سر زدند

                         سرم خسته است و سراغ شانه می گیرد

                            ***

دست در دست هم،در دستمان سبد قافیه ها

کجای  این جاده دستانت  را کرده ام  رها

و گم کرده ام احساس را کجای این فاصله ها

                     بیابمت دوباره شعرم حس ترانه می گیرد

                                                          مهر ۹۰

شب قرآن

ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستاديم، و تو چه مي‌داني شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه برتر و ارزشمندتر است، فرشتگان و روح (جبرئیل) در آن شب به رخصت پروردگارشان براي انجام هر آنچه تقدير و مقّرر گشته فرود آيند، اين شب تا سپيده‌‌‌‌‌دم آكنده از سلامت و امنيت است.

امشب، چشمانم را پنهان می‏کنم تا خواب، راه دیدگانم را نیابد.

امشب، نزولی بزرگ به بلندایِ تاریخِ حیاتِ بشری را به تماشا می‏نشینم؛

آمدگان بی‏درنگ، از آسمان و روندگان نورانی به آسمان، در تدارک کدامین واقعه ی باشکوه، چنین فرمانبران بی‏چون و چرای خالق این شبند!؟

چه آشوبی در آسمان این شب است و تو نمی‏دانی.

کاتبان آسمان، قلم به دست، در تدارک بر چیدن  سیاهی‏ها از نامه‏های شب بیدارانِ امیدوار و اشک ریزانِ شب زنده دارند.

و پدرِ بشر،این مرد عاشق، محو حضرت پروردگار است؛ و قد قامت بندگی  می بندد

و ناگاه شیون مَلِک و ملائک زمین و آسمان را می شوراند:

"به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت درهم شكست.... پسر عم رسول خاتم كشته شد...علی مرتضی رستگار رب کعبه شد..."

                                                              ***

امام محمد باقر علیه السلام :

کسی که شب قدر را ( با دعا وعبادت خدا) زنده دارد ، گناهش آمرزیده شود ، گرچه به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه ها و وزن دریاها باشد.

التماس دعا

یا عــــــــلــــــــــی(ع)

شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود / فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود

دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او / صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود

دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ / زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود

خونش نصیب دامن محراب کوفه شد / آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود

یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید / اشک شبش به غربت روزش گواه بود

دستش برای مردم دنیا نمک نداشت / عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود

هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب / حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود

مولا پس از شهادت زهرا غریب شد / زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود

وقتی که از محاسن او می‌چکید خون / عباس را به صورت بابا نگاه بود

«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون / رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود

                                                                                                        استاد سازگار

نهج البلاغه:

 آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین‌ها را بالا بزن، آن‌گاه دستان خداوند را می‌بینی که  زودتر از تو دست ‌به ‌کار شده است.

شهادت مظلومانه ی مولای پرهیزکاران

حضرت امام علی(ع)

تسلیت باد 

 

یا علی (ع)

بیمارستان کودکان!

در این شب ها

دعا برای شفای بیماران را فراموش نکنیم

توو این دوره های کارآموزی بیمارای زیادی دیدیم ولی بیماران بیمارستان کودکان رو از همون اول که دیدم برام خیلی سخت تر بود و هنوز هم بیادشون میفتم!فکر میکنم شماها هم همین حسو داشتین!!؟

 انشالله خدا به همه ی بیماران شفا عنایت کنه

 

بدون عنوان

سلام همکلاسی های عزیزم و دوستای خوبم
این اولین مطلب من تو وبلاگمونه ،دوست دارم شعرای خودمو (اگه بشه بهش شعر گفت چون... به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم /بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا)تو وبلاگ بنویسم خوشحال میشم از من بپذیرین.


تقدیم به همکلاسی های عزیز

بهار تولد دوباره برای جوانه بود          فارغ التحصیلی امید دوباره برای تو
 برای بهاری شدن جوانه زدن              برای اجرا کردن طرح های نو

همکلاسی های عزیز فارغ التحصیلیتون مبارک  
ادامه نوشته

یه نقل قول



یكي از اساتيد دانشگاه خاطره جالبي را كه مربوط به سالها پيش بود نقل ميكرد:
چندين سال قبل براي تحصيل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ايالات متحده شده بودم، سه چهار ماه از شروع سال تحصيلي گذشته بود كه يك كار گروهي براي دانشجويان تعيين شد كه در گروه هاي پنج شش نفري با برنامه زماني مشخصي بايد انجام ميشد...
دقيقا يادمه از دختر آمريكايي كه درست توي نيمكت بغليم مينشست و اسمش كاترينا بود پرسيدم كه براي اين كار گروهي تصميمش چيه؟
.
.
.

گفت اول بايد برنامه زماني رو ببينه، ظاهرا برنامه دست يكي از دانشجوها به اسم فيليپ بود.
پرسيدم فيليپ رو ميشناسي؟
كاترينا گفت آره، همون پسري كه موهاي بلوند قشنگي داره و رديف جلو ميشينه !
گفتم نميدونم كيو ميگي؟!
گفت همون پسر خوش تيپ كه معمولا پيراهن و شلوار روشن شيكي تنش ميكنه!
گفتم نميدونم منظورت كيه؟!
گفت همون پسري كه كيف وكفشش هميشه ست هست باهم!
بازم نفهميدم منظورش كي بود!؟!
اونجا بود كه كاترينا تن صداشو يكم پايين آورد و گفت فيليپ ديگه، همون پسر مهربوني كه روي ويلچير ميشينه...
اين بار دقيقا فهميدم كيو ميگه ولي به طرز غير قابل باوري رفتم تو فكر: آدم چقدر بايد نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ويژگي هاي منفي و نقص ها چشم پوشي كنه...
چقدر خوبه مثبت ديدن...
يك لحظه خودمو جاي كاترينا گذاشتم ، اگر از من در مورد فيليپ ميپرسيدن و فيليپو ميشناختم، چي ميگفتم؟!
حتما سريع ميگفتم همون معلوله ديگه!!!
وقتي نگاه كاترينا رو با ديد خودم مقايسه كردم خيلي خجالت كشيدم...
شما چي فكر ميكنيد؟
چقد عالي ميشه اگه ويژگي هاي مثبت افراد رو بيشتر ببينيم و بتونيم از نقص هاشون چشم پوشي كنيم
.

میلاد کریم اهل بیت

http://www.khavaranshop.com/ 

خريد پستي از خاوران شاپ

نذری کنید تا که دمی با خدا شویم / از این قفس که ساخته شیطان رها شویم

 باری که روی دوش گرفتیم از گناه / روی زمین گذاشته و با صفا شویم

 امشب شب در آمدن ماه فاطمه است / دیگر بس است باید از این خواب پا شویم

 تا نیمه های ماه دگر صبر هم بس است / راهی بیت حضرت خیر النسا شویم

 باید هزار سال عبادت کنیم تا / از سائلان واقعی مجتبی شویم

 آقا عنایتی کن از این تن در آمده / قدری تو را صدا زده تا بی ریا شویم

 قدری به ما نگاه کن آقا که تا ابد / گندم فروش صحن نگاه شما شویم

 امشب به یمن آمدنت دست ما بده / آن باده ای که بر کرمت مبتلا شویم

 حسنت مرا مقیم سرِ دار میکند / امشب علی ز لعل تو افطار میکند

  ماهی نبود تا که در این ماه گل کند / اینجا تو را به دامن مادر گذاشتند

 تا این که حاجت دل عالم روا شود / هفت آسمان به پای شما سر گذاشتند

 با مقدم تو دین خدا زنده میشود / ماه خدا کنار شما زنده میشود

 ماه مبارک است در این نیمه های شب / با مقدم تو حال دعا زنده میشود

 آقا خوش آمدی که در این لحظه های خوش / سلول های مرده ما زنده میشود

 امشب تو آمدی و نبی گفت با علی / یک ضلع از حدیث کسا زنده میشود

 ای برکت همیشه افطار ما حسن / خوش آمدی به خانه صدیقه یا حسن

 http://www.khavaranshop.com/ 

خريد پستي از خاوران شاپ

۱۵ ماه مبارک رمضان ولادت با سعادت کریم اهل بیت

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

مبارک باد