بیست یا بیش تر؟؟؟

خدا خر را آفرید و به او گفت :
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد
و از عقل بی بهره خواهی بود

و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود


خر به خداوند پاسخ  داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم،

اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است.
پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم
و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.


و خدا سگ را آفرید و به او گفت:

تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد

 غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد

تو یک سگ خواهی بود

سگ به خداوند پاسخ داد:

خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.

کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم.

و خداوند آرزوی سگ را برآورد..


خدا میمون را آفرید و به  او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید
و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد
و بیست سال عمر خواهی کرد.
و یک میمون خواهی بود


میمون به خداوند پاسخ  داد:
بیست سال عمری طولانی است،
من می خواهم ده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.


و سرانجام خداوند انسان را آفرید
و  به او گفت: تو انسان هستی.
تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.
تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی
و سروری همه موجودات را برعهده بگیری
و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.
و تو بیست سال عمر خواهی کرد


انسان گفت:سرورم!
گرچه من دوست دارم انسان باشم،
اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.
آن سی سالی که خر نخواست ،
آن پانزده سالی که سگ نخواست
و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند،
به من بده.


و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد
.


و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند

و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد


و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!


و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند.

یا ضامن آهو

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید / شب را در این بهشت الهی سحر کنید

با زائرین این حرم الله سر کنید / مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید

عید بزرگ شیعة آل پیمبر است / میلاد هشتمین حجج الله اکبر است

ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن / بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن

یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن / در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن

میلاد پارة تن زهرا و احمد است / شمس الشموس عالم آل محمد است

این مظهر جمال خداوند اکبر است / آیینة تمام نمای پیمبر است

خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است / قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است

بر خلق آسمان و زمین مقتداست این / جان رو نما دهید که روی خداست این

روشن هزار سینة سینا به نور او / چشم هزار موسی عمران به طور او

صف بسته اند خیل رسل در حضور او / دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او

ریزد برات عفو خدا از نظاره اش / دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش

هر قامتی که سرو لب جو نمی شود / هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود

هر پادشه که ضامن آهو نمی شود / هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود

در طوس پارة تن احمد بود یکی / آری رئوف آل محمد بود یکی

ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج / جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج

قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج / ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج

دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست / تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست

گردون هماره دور زند در طریق تو / خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو

با آن همه کرامت و لطف دقیق تو / خود را شمرده اند گدایان رفیق تو

دستی که دست لطف خدا می شود تویی / شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی

یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام / فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام

سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام / پیش از سلام زائر خود را کند سلام

پیوسته دست بر سر زوار می کشی / تو کیستی که ناز گنه کار می کشی

پاییز بوستان دل ما بهار توست / در شهر طوسی و همه عالم دیار توست

گل بوسة امام زمان بر مزار توست / شیعه به هر کجا که رود در کنار توست

چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا / هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا

شرمنده ام از این که بپرسند کیستم / از ذره کمترم نتوان گفت چیستم

در پرتو کرامت خورشید زیستم / روزی که نیستم به کنار تو نیستم

با یک دم تو صبحدم عید می شوم / در آفتاب صحن تو، توحید می شوم

گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت / خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت

ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت / بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت

من دور گندم کرم تو کبوترم / ردّم نکن که از همه بی آبروترم

ای نقش دیده و دل ما جای پای تو / روح الامین کبوتر صحن و سرای تو

مضمون بده که از تو بگویم برای تو / "میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو

راهم بده که ذاکر ناقابل توام / انگار اینکه خاک ره دعبل توام

غلامرضا سازگار

میلاد با سعادت شمس الشموس، امام رئوف

حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام

مبارک باد

التماس دعا

طفلکان!!

طفلک و فلبوتومیست آزمایشگاه!

تبریک

درخشش افتخار آفرین دوستان عزیزمون در کنکور کارشناسی ارشد که موجب خوشحالیمون شد را صمیمانه تبریک میگیم

 با آرزوی موفقیت در تمامی مراحل زندگی برای همه ی بچه های علوم آزمایشگاهی

همکلاسی های عزیز:

سرکار خانم رحمانی................ایمونولوژی بابل(خانم رحمانی در شهر بی نظیر بابل موندگار شدین ها!)

سرکار خانم سمیعی...............ایمونولوژی سمنان

دوستان عزیز ورودی ۸۷(روزانه):

سرکار خانم دادخواه...............ژنتیک پزشکی بابل

سرکار خانم رحیمی...............ایمونولوژی مازندران

آقای پیام مرکباتی..................ایمونولوژی اهواز

دوستان عزیز ورودی ۸۷(شبانه):

سرکار خانم صادقی..............ایمونولوژی مشهد

آقای مصطفی وقاری..............بیوشیمی بالینی بندرعباس

(اسامی بقیه دوستان اضافه خواهد شد)

و ما هم که انشالله سال بعد

 

سلام بر امام مهربانی ها ...

ادامه نوشته